یادداشت های غریبه

از نرگس بی ریا و از یاس سپید، بر مردم روزگار ما هیچ مگو!

یادداشت های غریبه

از نرگس بی ریا و از یاس سپید، بر مردم روزگار ما هیچ مگو!

افسون عاشقی

ای گل بیا بساط فریبا، به هم زنیم
در راستای آن قد رعنا قلم زنیم

افسون عاشقی به جهان در بیفکنیم
افسانه ای یگانه و زیبا رقم زنیم

مریم صفت ز سایه ی او آیتی شویم
همچون غزاله بر ره فردا قدم زنیم

نقشی ز روی پری وار یک نگار
بر دل به جای صحبت این بیش و کم زنیم

شب چون بنفشه به شبنم، شکوفه داد
آن شب سزد حکایت یلدا رقم زنیم

صبحی دگر تو بیا ای شمیم سبز
همچون سحر نسیم صبا هر دو دم زنیم

خودم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد