یادداشت های غریبه

از نرگس بی ریا و از یاس سپید، بر مردم روزگار ما هیچ مگو!

یادداشت های غریبه

از نرگس بی ریا و از یاس سپید، بر مردم روزگار ما هیچ مگو!

تنها یک گوشه از ...

... پنج سال گذشت. پنج سال درس خواندن در دانشگاهی که تمام خاطرات زندگیم را از خوب و بد در آن دارم. پنج سال زندگی با آدم هایی که بعضی هاشان مثل آینه بودند و بعضی هاشان سنگ (و بقیه هم چیزی مابین این دو). پنج سال سکوت! اگر خیلی ها الان بدانند که من واقعاً که هستم و بر من چه گذشته است، دهانشان باز خواهد ماند. الان می خواهم تازه اندکی حرف بزنم تا تنها این تو نباشی که از حال من با خبری! 

خوشحالم الان که به دور و برم نگاه می کنم، می بینم آدم های دور و برم اگر از وجودم شاد نشدند، ناراحت هم نشدند. سعی کردم کسی را از خودم نرنجانم. حتی "م.ش" را! ولی چه سود! خودم شادی ماندنی پیدا نکردم، شاید به همین دلیل است که گاهی دلم تنگ می شود. شادی ها محدود می شد به همان زمان هایی که با هم بودیم و با آنها نبودن برایم مرگ تمام آن خاطرات است. به همین دلیل است که هر روز حداقل یک ساعت در دانشگاه می گذرانم و بدون توجه به توصیه های مداوم یاسمن و شاهین  و ... باز هم دست از این کار بر نمی دارم. 

پنج سال همه فکر کردند من یک آدم بی درد هستم که هیچ وقت هیچ چیز را جدی نمی گیرد. چه کسی فهمید سال اول بر من چه گذشت؟ چه کسی فهمید سال 83 چه شد؟ چه کسی اصلاً به فکرش می رسد که سه سال تمام تنها مانوس غمهایم دوش حمام بود. او تنها کسی بود که دردم را با تمام وجودش می فهمید و با من گریه می کرد! تنها خودت می دانی که چند بار نام تو را آوردم. پس خودت بگو ... اگر الان گاهی شادی به من روی می آورد لیاقتش را ندارم؟ چرا باید همیشه نگران باشم که این شادی هم فانی است! چرا بودنت را باید این گونه احساس کنم؟

می دانم عده ای نمی خواهند شاد باشم. بقیه هم برایشان فرقی نمی کند. به هر حال خبر بد این است که الان نه افسرده ام نه غمگین. مشکلات همیشه آن قدر برایم بچه بازی بوده اند که همیشه برای دوستانم که برایم درد دل می کردند نقش یک روان شناس درد نکشیده را داشتم که پیشنهاد های دور از ذهن می دهد، در حالی که از ته دل می فهمیدمشان! من ولی همیشه پیش تو درد دل می کردم. چون مطمئن بودم که به تو می شود اعتماد کرد! انصافاً گاهی عجیب کمکم می کردی. اما گاهی حکمتت مرا از پای در می آورد! 

اکنون خواسته ام زیاد نیست ... بیشتر از چیزی که دارم نمی خواهم. تنها می خواهم شادیم پایدار باشد! نه مثل این چند سال گذرا و کوتاه مدت!