یادداشت های غریبه

از نرگس بی ریا و از یاس سپید، بر مردم روزگار ما هیچ مگو!

یادداشت های غریبه

از نرگس بی ریا و از یاس سپید، بر مردم روزگار ما هیچ مگو!

وقتی می‌خندی

خنده هایت را دوست دارم. 

وقتی می‌خندی، آرامش را می‌بینم.

وقتی می‌خندی به ناگاه دنیا زیبا می‌شود. 

چه کسی میـگوید زمستان فصل شکفتن نیست؟ 

بیشتر بخند. شاید گلها هم فرصت شکفتن پیدا کنند.

این روزها تنها چیزی که کم می آورم خنده های توست.

نه و نیم

ساعت، نه و نیم را نشان می دهد. هنوز خیلی وقت داری. صفحه وبلاگ طبق معمول باز است و تو هم فکر می کنی که چه بنویسی. مرتب یک جمله می نویسی و بعد آن را پاک می کنی. اعصابت خورد می شود. می روی یک لیوان آب می خوری و بر می گردی. ساعت هنوز نه و نیم را نشان می دهد. خوشحالی از این که زمان زیادی را از دست نداده ای. چون معمولاً وقتی انسان سرگرم کاری می شود، زمان خیلی زود می گذرد. کم کم شروع می کنی به نوشتن. چند جمله می نویسی و دوباره به فکر فرو می روی ...

ناگهان به خود می آیی و فکر می کنی مدت زیادی در فکر بوده ای. طبق معمول نوشته هایت را پاک می کنی و نگاهی به ساعت می اندازی. هنوز نه و نیم را نشان می دهد. تعجب می کنی که مغزت این قدر سریع کار می کند. خوب که دقت می کنی می بینی عقربه ثانیه شمار، تپش های بیهوده ای دارد، اما حرکت نمی کند. گویی او هم مثل تو از عبور زمان هراس دارد. اعصابت خورد می شود. ساعت حال را که نگاه می کنی می فهمی که ده و چهل و پنج دقیقه است. آری ساعت تو خوابیده است. تو هم با آن به خواب رفته ای.

چه می شود اگر تمام ساعت های دنیا بخوابند؟ اگر ساعت ها بخوابند، همه می خوابند. آن گاه تو زمان کافی برای فکر نکردن خواهی داشت. اما اگر ساعت ها همه نخوابند، باید همیشه ساعت خود را به جلو بکشی تا زمان درست را نشان دهند. ساعت بیچاره وقتی بیدار شود دیگر خود را نمی شناسند. شده است یک ساعت دیگر که معلوم نیست چه طور از نه و نیم به ده و چهل و پنج دقیقه پریده است.

زمان درست بستگی به شرایط دارد. زمان رادیو و تلویزیون، زمان صد و نوزده. اگر بخواهیم خیلی دقیق هم تنظیم کنیم از روی ساعت گرینویچ تنطیم می کنیم که دیگر ردخور ندارد. عقربه های ساعت و دقیقه را بسته به تفاوت زمانی تنطیم می کنیم. ثانیه ها هم که مهم نیستند. صفر! غافلیم از این که چند ثانیه بعد دیگر دقیقه هم همان دقیقه نخواهد بود. بعد هم که دیگر کلاً فراموش می کنیم و خوشحالیم که ساعت ما زمان دقیق را نشان می دهد. همین گونه است که فراموش می کنیم که چه زمان هایی را از دست می دهیم. مرتب می خوابیم و بعد خود را به جلو می کشیم. آخر سر هم چند ثانیه ای از زمان عقبیم.

اما اگر ساعت های دنیا همه بخوابند ... دیگر زمان دقیق معنی نخواهد داشت. صد و نوزده را که می گیری، شاید بگوید شماره مشترک مورد نظر دیگر وجود ندارد. شاید زمان تو همان زمان دقیق باشد. دیگر بهانه ای برای بستن صفحه وبلاگ نخواهی داشت. دیگر لازم نیست ساعت بیچاره را به جلو بکشی. دیگر همیشه نه و نیم خواهد بود ... فقط یادت باشد اگر این گونه شد به این نیندیشی که چگونه می شود از ساعت نه و نیم بهترین استفاده را برد.