یادداشت های غریبه

از نرگس بی ریا و از یاس سپید، بر مردم روزگار ما هیچ مگو!

یادداشت های غریبه

از نرگس بی ریا و از یاس سپید، بر مردم روزگار ما هیچ مگو!

نرسیدیم ...

ماییم همچو نگاهی گره زده
بر آستان قدسی صحرای درد خویش

ماییم همچو نسیمی شکسته پای
سر خوش به نازکی آه سرد خویش

عصیان گری چو شمس و به ابری فسرده ایم
دلخوش به روشنی روی زرد خویش

از وصل خویش عاجز و رسوا، نشسته ایم
غافل که این نشود جز به طرد خویش

سالی گذشت، دویدن گرفته عمر
ما خسته و نرسیده به گرد «خویش»

خودم

پ.ن: هر وقت خسته ام و دلتنگ ... کلمات ...

نظرات 1 + ارسال نظر
حیتا شنبه 28 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:15

عمری پی اغیار دویدیم *از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه ز کف رفت وتجارت ننمودیم*جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد