این قالب جدید بد جوری زیباست.
طوری با من حرف می زند که هیچ یک از شعرهای سروده و ناسروده ام تا به حال نتوانسته اند!
بوی فراموشی می دهد.
با نگاهی پر از حسرت به خاطرات ساده ی گذشته ی این خانه، با کلمات یک عاشقانه ی کوتاه بازی می کنم. اما جای او اینجا نیست. دوست ندارم کسی بخواندش!
چه قالب قشنگی!
سادگی جای خود را به طراوت داده و همه چیز نو شده است.
گذشته را دیگر احساس نمی کنم! دیگر هیچ چیز احساس نمی کنم!
دیگر نمی توانم شبها به جای تسبیح صد بار نام او را به زبان آورم و از گیسوی او که به رنگ پاشیدن قافیه ها بود سخن بگویم.
حالا می فهمم که چه قدر تنهایی خوب بود ... دیگر این جا محرم اسرار من نیست.
ولی قالب زیبایی است! از قبلی خیلی بهتر است ...
شاید کمکم کند که فراموش کنم.
عشق را! سرودن را ... بی تابی را ... کسی چه می داند. شاید خودم را هم توانستم فراموش کنم ... شاید ... او را هم ... نه! او را نخواهم توانست ... ! مگر نه این که دلم سرودن را از او آموخت؟ مگر نه این که هر شعرم بوی او را می دهد؟
... من و انکار شراب این چه حکایت باشد
با آرزوی موفقیت برای شما
www.foroushgah.net
راست می گی قالب آرامش بخشیه...مرسی از نظرت!فراموشی رو هم فراموش کن!:)