یادداشت های غریبه

از نرگس بی ریا و از یاس سپید، بر مردم روزگار ما هیچ مگو!

یادداشت های غریبه

از نرگس بی ریا و از یاس سپید، بر مردم روزگار ما هیچ مگو!

...

خواستم برایت شعری بگویم

اما کلمات هم عزادار تو اند ...

شعر شعار است و شعار پوچ و بی ارزش. هر سال می خواستم که کاش بودی و می دیدی. اما امسال آرزو داشتم که کاش نبودی و ما را نمی دیدی!

فصل من!

هم صدا! صحبت پاکی ز لبی می شنوم
صحبت روشن صافی به شبی می شنوم

آشناتر ز صدای گذر چشمه ی آب
بی صدا تر ز صدای نفس کودک خواب

خوش تر از لحظه ی عاشق شدن یک گل سرخ
خوش تر از قطره ی روی بدن یک گل سرخ

ساده تر از سخن باد به گلها، به سرود
کهنه تر از رخ یک برگ به هنگام فرود

آشنایی ز رهی دور و دراز آمده است
این صدا اوست! همان اوست که باز آمده است

شاهدی روشن و افسونگری از جنس امید
نو عروسی به لباسی همه یک رنگ و سفید

خارق عادت بی شرمی و پر رنگی رنگ
معنی روشن ضرب المثل نرمی سنگ

با دلی عاشق و بی کینه و پوشنده ی عیب
چون پیامی خوش و زیبا ز سرا پرده ی غیب

چشمه ی شادی و پوشنده ی دلسردی و درد
آتش هر دل شیدا به دمش خامش و سرد

آسمان خسته ز مهمانی خورشید شده
قلب پاییزی دنیا همه امید شده

یک نفر آمده با یک سخن تازه ز دور
یک نفر با قطرات خنک و کوچک نور

ساده و عاشق و بی دغدغه و روشن و پاک
این همان اوست که باز آمده در عالم خاک

برهان قاطع

فرصت ما تنها یک بار بود
و تمام آن برای اثبات گذشت

با اصولی که آن قدر برایمان محکم بودند
که به اثباتشان فکر هم نکردیم

پس برهان های قاطعی آوردیم و
خود را ثابت کردیم،

با همان اصولی که

در آخر فهمیدیم همه آنها خود غلط بودند

و ما،
همچنان مجهول
به دیار دیگر شتافتیم!

پ.ن: امتحان منطق نزدیک است!

باز می گردم

باز می گردم. همیشه باز می گردم.

مرا تصدیق کنی یا انکار،
مرا سر آغازی بپنداری یا پایان،
من در پایان پایان ها فرو نمی روم.

مرا بشنوی یا نه، مرا جستجو کنی یا نکنی،
من مرد خداحافظی همیشگی نیستم.

باز می گردم. همیشه باز می گردم.

هلیا! خشم زمان من بر من مرا منهدم نمی کند.
من روح دائم یک دوست داشتن هستم.

نادر ابراهیمی

بدون شرح

یک روز برفی زمستان آغاز شد
و یک شب بارانی پاییز پایان گرفت

بهارم را می گویم ...

تابستان در راه است.

باید یک بادبزن بخرم. با اجازه ...